چند نکتهٔ توضیحی دربارهٔ مقالهٔ «راه حل دموکراتیک مسئلهٔ زبان»

زمنیهٔ تاریخی مقالهٔ “راه حل دموكراتيک مسئلهٔ زبان”
خوانندگان گرامی،
از انتشار مقالهٔ «پاسخ “عناصر دموکراتیک”» که ما خوشبختانه یک ماه قبل موفق به یافتن بخش نخست آن شدهایم و در اینجا با عنوان «راه حل دموكراتيک مسئلهٔ زبان» نشر مییابد، درست ۵۳ سال سپری میشود. مسلم است که با توجه به گذشت بیش از هفت دهه، این گونه مقالات بهعنوان اسناد و متنهای تاریخی، نیازمند توضیح مشروح با تبیین شرایط زمانی و سیاسی-تاریخی انتشار آنهاست. اما در این جا لاجرم باید به این مهم به اختصار پرداخت.
قابل یادآوری است که قبل از مقالهٔ «پاسخ “عناصر دموکراتیک”»، مقالهٔ «راه حل دموكراتيک مسئلهٔ زبان» در همان سال (۱۳۵۱ ش)، در شمارههای ٤٠ و ۴۱، سال دوم جریدهٔ «روزگار» انتشار یافته بود که متأسفانه ما تاهنوز موفق به یافتن آنها نشدهایم.
اما مسئلهسازی زبان: از طرح مسئلهٔ زبان یا «مسئلهسازی زبان» در افغانستان، نزدیک به صد سال میگذرد. زبان برای اولین بار توسط نخبگان سیاسی و فرهنگی حاکم کشور درآغاز دههٔ ۱۹۳۰م، مسئلهساز شد و درسال ۱۳۱۵ش/۱۹۳۷م با اقدامات عملی غیردموکراتیک، آموزش و «تعمیم» زبان پشتو حتی با صدور فرمانی در «محاورات و کتابت» با آن در سطوح معارف و ادارات دولتی اجباری اعلام شد. از آن زمان تا «دههٔ قانون اساسی» (۱۹۶۰)، میتوان ازمرحله اول «سیاسیسازی رسمی زبانی» در کشور سخن گفت که به دلیل اختناق شدید سیاسی و فقدان آزادی بیان و آزادیهای سیاسی و نبود نشریات و روزنامههای مستقل، در آن زمان، در سطح روشنفکری مجال طرح و بحث را نیافت.
مرحلهٔ دوم «مسئلهٔ زبان»، در دورهٔ سیزدهم «شورای ملی» مطرح شد که به دلیل آزادی نسبی مطبوعات و ظهور گروههای سیاسی با طیفهای مختلف ایدئولوژیکی چپ واسلامگرا، از محدوده شورای ملی خارج و وسیعاً در حوزهٔ عمومی بازتاب یافت و شماری از روشنفکران در آن مورد با نشر مقالاتی در جراید آن زمان موضعگیری کردند.
مقالات «راه حل دموكراتيک مسئلهٔ زبان» در جریدهٔ «روزگار» در دو بخش و «پاسخ “عناصر دموکراتیک”» در «پیام وجدان» به خامهٔ محمد اسماعیل مُبلغ از آن جملهاند.به اینگونه مقالات باید به عنوان اسناد و متنهای تاریخی نگریست و مطالعهٔ آنها نیز بایست در ارتباط با تازگی و بهروز بودن و نبودن محتوای آنها، مانند هر متن تاریخی و با مقایسه با متون مشابه کنونی، با رویکرد تاریخی صورت گیرد. طوری که در بالا اشاره شد، پرداختن به این مهم، در اینجا ممکن نیست. در این مختصر تنها به سه نکته مرکزی مقاله اشاره میشود:
– تازگی مقاله با طرح علمی، یا به بیان نویسنده آن، طرح ”هومانیستی” مسئلهٔ زبان
– سالم بودن مقاله از فرهنگگرایی و جهتگیریهای قومگرایانه کنونی
– نقد درونی (immanent critique)
۱. دلیل تازگی و بهروز بودن مقاله این است که مسئلهٔ زبان برای نخسین بار در تاریخ روشنفکری افغانستان، به صورت تحلیلی و با ارائه راه حل های مشخص مطرح میشود.
۲. نگاه مختصر به نوشتهها و موضعگیریها در مورد مسئلهٔ زبان درمیان «نخبه های فرهنگی-سیاسی»، دستکم و اما با شدت در سه دههٔ اخیر، بهخصوص با رواج اینترنت و شبکههای مربوط به آن، بیانگر این واقعیت تلخ است که فرهنگگرایی و جهتگیریهای قومگرایانه در طرح مسئلهٔ زبان مسلط است، آنهم به قول محمد اسماعیل مُبلغ، با نادیده گرفتن کامل « طبقات استثمارشده و ستمکشیده و کلیهٔ ملتهای» افغانستان که به زبانهای گوناگون سخن میگویند.
۳. کاربرد نقد درونی در مقاله: در”نقد درونی”، یک نویسنده یا ناقد، سعی میکند که نویسندهٔ مورد نقدش را با تناقضات درونی پیشفرضها و ایدئولوژی خود او که به آنها باورمند و ملتزم است، مواجه کند. برعکس “نقد بیرونی” که نویسنده یا ناقد با دفاع از باورها، پیشفرضها و درست انگاشتن رویکرد خودش، به مخالفت با باورها، پیشفرضها و ایدئولوژی نویسنده مورد نقدش دست میزند.
رویکرد محمد اسماعیل مبلغ در نقد آقای پولاد ( “پولاد” ممکن است نام مستعار یکی از اعضای بالامقام «حزب دموکراتیک خلق» به رهبری ترهکی و امین بوده باشد)، درمقالهاش «پاسخ “عناصر دموکراتیک”»، همان “نقد درونی” است. تنها آوردن “عناصر دموکراتیک” میان پرانتز، بیانگر این نوع “نقد” با زیرسؤال بردن خاصیت دموکراتیک حزب آقای پولاد در کل است!
محمد اسماعیل مُبلغ نشان میدهد که آقای پولاد، به عنوان یک مارکسیست، از موضع لنینیستی به مسئلهٔ زبان دست میزند و اما برعکس راه حلاش، یک راه حل کاملاً ضد مارکسیستی، شوونیستی و قومگرایانه است. مُبلغ نیز با اشاره به فقر ایدیولوژیکی نویسندهٔ مورد نقد به این نکته اشاره میکند که پولاد بدتر از همه، آنچه را لنین در مسئلهٔ زبان رد میکند، به او نسبت میدهد. این مقدمه توضیحی را با یک نقل وقول از مقالهٔ محمد اسماعیل مُبلغ در رد مقالهٔ آقای محترم پولاد پایان میدهیم:
«من [مُبلغ] در آنجا [مقالهٔ “حل دموکرایتک مسئلهٔ زبان”] گفته بودم که اکثریت اتنيک نمیتواند شالودهٔ دموكراتيکِ تعمیم زبان باشد […] نگارنده با صراحت تمام خاطر نشان میسازد که براساس هومانیزم مترقی به تمام طبقات استثمارشده و ستمکشیده و کلیهٔ ملتهای آزادمنش و بافرهنگ کشور اعم از پشتون، تاجيک، ازبک، ترکمن، بلوچی، نورستانی، هزاره و غیره که در طی قرون متمادی در کنار يكديگر زیستهاند، در پهلوی هم رنج توانفرسایی زندگی را کشیدهاند، احترام عمیق دارد. خلق از نظر کمیت خواه اندک باشد و خواه بسیار، از نگاه کیفت بزرگ و درخور اعتناست. زیرا سازندهٔ تاریخ است. مليتها کماً چه اقل باشند و چه اکثر، از نظر حقوق دموکراتیک مساوی و برابر و برادرند. روشنفکران واقعاً مترقی و دموکراتیک بر ضد سیاست ستمگری نسبت به تمام مليتها بههر شکلی که این سیاست درآید، اعم از اشکال بسیار ملایم و یا بسیار خشن و همچنین برضد سیاستِ بهجانِ یگدیگر انداختن مليتها در هر شکلی که این سیاست باشد، مبارزه میکنند و خواهند کرد.»
«صفحهٔ محمد اسماعیل مُبلغ»، شش جولای ۲۰۲۵